چشمم از گلایه خیسه
دلم از دلهره لبریز
یادگاری می نویسم
روی سنگ قبر پائیز
از غروبی که تو رفتی
تا طلوعی که ندیدم
نه تو از خودت گذشتی
نه من از خودم بریدم
خسته از ترانه ها و
گریه های عاشقانم
آی خدا به من بفهمون
من کجای این جهانم
دل تنهاییمُ بشکن
چشم لحظه هامُ تر کن
من با گریه هام می سازم
تو با بی خیالی سر کن
از همون روز تولد
قلب من گوشه نشین بود
بگو عاشقت نبودم
نگو قسمت ما این بود
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط مـــحــــمــــدpahang
آخرین مطالب